حذف کنکور در مقطع دکتری، برخلاف مقاطع قبلی، پدیده جدیدی نیست و پذیرش بدون کنکور در این مقطع قبلا آزمون خود را پس داده است.
به گزارش پی اچ دی یار، کنکور دکتری برای اولین بار در سال 1390 برگزار شد و از این رو تجربه پذیرش مستقل دانشگاه ها در این مقطع به اندازه ای است که می توان این تجربه را مورد نقد قرار داد و مزایا و معایب این شیوه را بررسی کرد.
پیش از برگزاری آزمون دکتری که به عنوان نحوه پذیرش مستقل یا غیرمتمرکز دانشجویان دکتری شناخته میشود، هر یک از دانشگاهها پس از برگزاری جلسات داخلی، تاریخ مشخصی را برای شروع ثبت نام داوطلبان پذیرش دکتری آن دانشگاه اعلام میکرد. ثبت نامها عموما حضوری و یا از طریق ارسال پستی مدارک صورت میپذیرفت. بسیاری از دانشگاهها داشتن نمره زبان و یا قبولی در آزمون زبان همان دانشگاه را هم به عنوان یکی از شروط اصلی شرکت در آزمون خود اعلام میکردند.
داوطلبان ثبتنام کرده میبایست در تاریخ مشخصی برای برگزاری آزمون کتبی به دانشگاه مراجعه میکردند. آزمون ها عموما تشریحی و یا ترکیبی از تشریحی و چهارگزینهای بود.
بعد از مدتی و با تصحیح برگههای آزمون، نتایج این آزمون اولیه اعلام میشد و فهرست اسامی دعوتشده به مصاحبه دانشگاه مشخص میشد.
داوطلبان معرفی شده، در تاریخ اعلامی دانشگاه برای مصاحبه حاضر میشدند و از جمعبندی نمره آزمون و مصاحبه آنها، نفرات برگزیده مشخص و به وزارت علوم اعلام معرفی میشدند.
این نوع پذیرش دارای مشکلات خاص خود بود که در بخشهای زیر به بخشی از آنها اشاره خواهد شد.
1- نبود استاندارد در آزمون ها و وجود منابع متفاوت در آزمون های کتبی
بزرگترین مشکل پذیرش مستقل دانشگاه ها برای داوطلبان، وجود منابع متفاوت بود. هر یک از دانشگاه ها و به عبارت بهتر هر یک از گروههای آموزشی، منابع متفاوتی را برای آزمون خود معرفی میکردند و سوالات خود را از این منابع مطرح می کردند.
تنوع منابع هر یک از دانشگاه ها می توانست شامل موارد زیر باشد:
تنوع در عناوین مباحث: تفاوت دو گروه آموزشی در دو دانشگاه گاهی شامل تفاوت در عناوین بود. یعنی یک عنوان درسی به عنوان منبع یکی از دانشگاه ها مطرح بود اما در دانشگاه دیگر، عنوان متفاوتی مهم تلقی میشد و سوالات از آن مطرح میشد. به عنوان مثال مدیریت استراتژیک در یکی از گروههای آموزشی به عنوان مبحث درسی مطرح بود، اما در دانشگاه دیگر بازاریابی بینالملل مورد سوال بود.
تنوع در منابع هر مبحث: با وجود یکسان بودن عناوین در برخی دانشگاه ها، منابع اصلی مورد سوال در هر کدام متفاوت بود. به عبارت دیگر در یک عنوان درسی واحد، یک گروه آموزشی سوالات خود از یک سری کتاب های مطرح می کرد و گروه دیگر کتاب های متفاوتی را مبنای کار خود قرار میداد.
البته داوطلبان رشتههای فنی و علومپایه مشکل کمتری در این زمینه داشتند، اما در بحث های علوم انسانی با توجه به گستردگی منابع و تفاوت محتوای تالیفات مختلف، این مشکل گریبانگیر بسیاری از داوطلبان بود.
ابهام در منابع: وضعیت دانشجویان دکتری معمولا به صورتی است که اساتید توقع دارند دانشجویان با منابع مختلف آشنا باشند، از این رو چه در آزمون فعلی و چه در پذیرش های مستقل، معمولا منبعی برای هر یک از دروس اعلام نمی شود.
این مسئله گرچه در نگاه اول منطقی به نظر میرسد اما تفاوت نحوه مطالعه بین کسانی که از کتابهای مورد توجه اساتید اطلاع داشتند و کسانی که از این موضوع بیخبر بودند باعث میشد وقت زیادی از داوطلبان صرف این شود که هر یک از دانشگاه ها کدام کتابها را بیشتر مدنظر دارند.
2- آزمون های کتبی موازی
مشکل بزرگی که برگزاری آزمونهای کتبی دانشگاههای مختلف داشت، موازیکاری در سنجش معلومات داوطلبان بود. یعنی داوطلبان مجبور بودند معلومات خود را به صورت مجزا به هر یک از دانشگاهها اثبات کنند و امکان ارزیابی داوطلبان در یک آزمون واحد وجود نداشت.
3- نیاز به مسافرتهای مکرر
پذیرش مستقل دانشگاه ها همانند پذیرش فعلی از دو مرحله تشکیل شده بود: آزمون کتبی و مصاحبه. البته با توجه به این که آزمون های زبان گستردگی فعلی را نداشت، اکثر دانشگاه به نوعی آزمون زبان هم داشتند.
این دوبخشی بودن آزمون به این معنا بود که هر داوطلب می بایست دست کم دو بار به شهر مورد نظر سفر کند و با توجه به این که معمولا آزمون کتبی وقت گیر و طولانی بود (گاه در دو روز متوالی انجام میشد) نیاز به توقف یک یا دو شب در محل دانشگاه بود.
این موضوع باعث ایجاد خستگی زیادی به داوطلبان میشد و بر همین اساس اصولا بسیاری از داوطلبان به بیش از چند انتخاب محدود فکر نمی کردند و از ابتدا مثلا هدف خود را 4 یا 5 دانشگاه قرار میدادند.
4- همزمانی برگزاری آزمون در دانشگاه های مختلف
مشکل بزرگی که برای داوطلبان علاقهمند به شرکت در آزمون ورودی دانشگاههای متعدد وجود داشت، مشکل همزمانی آزمون کتبی یا مصاحبه در دو دانشگاه مختلف بود.
آزمونهای کتبی بیشتر در روزهای پایانی هفته برگزار میشد تا امکان قرق کردن دانشگاه و اختصاص فضاهای آموزشی به حوزههای امتحانی وجود داشته باشد. بازه آزمون ها هم معمولا محدود بود و به طور معمول از اوایل اردیبهشت تا اواخر خرداد برگزار میشدند. این محدودیت باعث همزمانی آزمون در بسیاری از دانشگاهها میشد (به ویژه در رشتههایی که در بسیاری دانشگاهها پذیرش دارند) و چارهای جز انتخاب برخی از آنها باقی نمیگذاشت.
5- عدالت پایین در گزینش داوطلبان
از نگاه مخالفان این نوع پذیرش، یکی از مشکلات اصلی آن، بیعدالتی در پذیرش داوطلبان بود؛ به گونهای که بسیاری از پذیرفتهشدگان دوره دکتری هر دانشگاه از دانشجویان دوره کارشناسی ارشد همان دانشگاه بودند. این موضوع البته دلایل مختلفی داشت که از آن جمله میتوان به دو مورد زیر اشاره کرد:
آشنایی داوطلبان دانشگاه ها با منابع و اساتید
دانشجویان دوره کارشناسی ارشد هر دانشگاه به طور معمول با منابع مورد علاقه هر استاد آشنایی دارند. این موضوع هم از این جنبه است که در واحد درسی استاد مورد نظر شرکت داشتهاند و هم این که به منابع اطلاعاتی بهتری (مانند دانشجویان دکتری پذیرفتهشده آن دانشگاه) دسترسی دارند. از این رو فارغ از هر نوع تبعیض، این دانشجویان عملکرد بهتری هم در زمان آزمون کتبی و هم در مصاحبه دکتری داشتند و در نتیجه شانس قبولی بیشتری هم در انتظار آنها بود.
آشنایی اساتید با داوطلبان
آشنایی اساتید با توانمندیها و قابلیتهای دانشجویان خود نیز عامل دیگری بود تا احتمال پذیرش این داوطلبان بیشتر از سایر متقاضیان باشد. اساتید ترجیح میدادند دانشجویان دکتری آنها کسانی باشند که بتوانند ارتباط بهتری با آنها برقرار کنند و درک مشترکی که از دانشجویان قبلی خود داشتند باعث میشد آنها را در اولویت پذیرش قرار دهند.
البته طرفداران این نوع پذیرش هم کم نبودند و هنوز هم بسیاری از اساتید و مدیران دانشگاهها ترجیح میدهند دستشان در پذیرش دانشجوی دکتری کاملا باز باشد تا بتوانند انتخابهای بهتری داشته باشند.